من و عروسکم
چشم تو
چشم تو دریای من است که به امواج نگاهت همه گاه رنج بی مهری ایام ز دل می شویم خنده هایت همه چون غنچه ی گل که از آن عطر گل های گلستان بهشت را به جان می بویم شوق دیدار تو ای دخترکم همه گاه آن نوایی ست که در سختی عمر دل من را به تپش می خواند ...
نویسنده :
باران صالحی راد
17:30
باران من
باران من تو روی دستهای من خوابیده ای چشمان تو که باز مانده است معصومیتی را فریاد می زند که من آن را از دست داده ام اما هنوز کودکی ام با آن دو چشم درشت اینجا ایستاده است من مانده ام تا با تو رشد کنم تازه تر شوم * باران من من از تو زاده می شوم پایان خواب چشمهای سیاهت سپیده است ...
نویسنده :
باران صالحی راد
17:20
کودک من
شگفت زده پاهای کوچولوی من شعار می دم: شادی حق مسلم ماست: در اغوش مادر کودک من این دوست داشتن است این همان حس قشنگی ست که دلم میخواهد او درون دل من جای باز کرده است کودکی بازی گوش نازنینی با هوش چشمهای مشکی پوستی مهتابی گیسوانی چو شب بی مهتاب ...
نویسنده :
باران صالحی راد
17:18
روز میلاد تو
تازه به دنیا اومدم اینم عکس هم اتاقیم (محمد) اولین عکس زندگیم روز میلاد تو بود که زمین عاشق شد و شکوفه خندید چشم گل باز شد و باز خورشید دمید… ...
نویسنده :
باران صالحی راد
17:15
من و الینا
لبخند بزن بدون انتظار پاسخی از دنیا ... &...
نویسنده :
باران صالحی راد
8:44